ایلیا آشپز میشود
عشقم دیروز رفته بودیم خونه ی مادر جون که عمه جون هم اونجا بود دم غروب که شد عمه جون تصمیم گرفت برامون حلوا درست کنه وقتی داشت درست میکرد من شما رو بغل کردم تا بتونی از نزدیک ببینی و دقیقأ از همونجا شروع شد وقتی همزدن حلوا رو دیدی عاشق آشپزی شدی و از دیروز تا حالا ملاقه و قابلمه رو ول نمیکنی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی