تولد دایی جون
عشقم دومین تولدی که رفتی تولد دایی جونه . دایی هون تولدت مبارک شرمنده نتونستم بیشتر عکس بگیرم انشاا... سال بعد ...
نویسنده :
مامان و بابای شاهزاده کوچولو
3:26
اولین بار برگشتن
اولین باری که تونستی برگردی دقیقأ یه روز بعدازظهر ساعت 4:15 بود که مامانی خواستم پوشکت رو عوض کنم رفتم تا پوشک بیارم شیرین مامان برای اولین بار تونست برگرده مامانی خیلی خوشحال شدم هم از اینکه برگشتی هم بخاطر اینکه خواستی دنبال مامانی بیای برگشتی . نفس مامان منم دوریتو نمیتونم نحمل کنم . ...
نویسنده :
مامان و بابای شاهزاده کوچولو
3:14
جغجغه
شاهزاده ی ما توی این همه اسباب بازی که داره عاشق این جغجغه اش هست قربون این طرز نگاه کردنت برم ...
نویسنده :
مامان و بابای شاهزاده کوچولو
2:36
ماه محرم
این اولین ماه محرمی بود که شما دیدی عزیزم این لباس رو هم عموت برات گرفته و من بابایی کلی برات دعا کردیم تا زیر سایه ی ايمه سلامت باشی ...
نویسنده :
مامان و بابای شاهزاده کوچولو
3:50
مهمونیا شروع شد
مهمونیه خونه ی مادرجون وحاجی بابا شاهزاده ما اولین باری که رفت خونه ی مادرجون ، مادرجون به دهنش عسل زد تا پسری کلی براشون شیرین بشه که مثل اینکه از عسلم شیرین تر شد ...
نویسنده :
مامان و بابای شاهزاده کوچولو
3:25
خونه مادر جون و باباجون
اولین باری که آقا پسری ، یا به قول باباجون چراغ خونه رفت خونه ی مادرجون و باباجون تو این عکس ایلیاجون داره رو پای باباجون کیف میکنه اینم از هنرای عمه جوووووون همون عشق ایلیا ...
نویسنده :
مامان و بابای شاهزاده کوچولو
3:00