چاشنیهای روزانه
عشقم الان میفهمم وقتی میگن بچه روز به روز شیرین تر میشه یعنی چی. وای که از شیرینیت هرچی بگم کم گفتم . الان یه سری از کارات رو میذارم:
یه چند وقتی بود بخاطر اینکه موقع چهاردست و پا رفتن تاب میخورد به سرت جمعش کرده بودیم تا اینکه دیشب دوباره بابایی برات نصبش کرد چون هزار ماشالله دیگه راه میری. وای که چه کیفی میکردی سوار میشدی.تو این عکس مت رو که بهش میگی نی نی و خاله جون این دفعه برات خریده سوار تاب کردی.
یه چند وقتیه وقتی میخوای تلویزیون نگاه کنی میری رو مبل میشینی همون جای همیشگی مامان . تو این عکس هم داری تلویزین نگاه میکنی هم لثه ات رو میخوارونی آخه شیرینم نهمین مرواریدت هم دراومد به سلامتی الان منتظر دهمی هستیم واقعآ که این دندون در آوردن بچه ها با سختی زیاده
راستی چند وقتی هست در مورد ناخن گرفتنت چیزی ننوشتم . شاهزاده ی من ما هنوزم تو خواب باید ناخنت رو بگیریم آخه هنوزم وروجک مامان یه جا بند نمیشه . البته منظور از ما باباییه آخه مامان تا بحال این کارو نکردم خیلی میترسم همش بابایی زحمتش رو میکشه