iliyajooniiliyajooni، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 10 روز سن داره

شاهزاده ی شیرین ما

عزیزم مامانی معذرت میخواد

عمرم نفسم عشقم مامانی و بابایی ازت معذرت میخوایم . ما چند وقتی میشه که نتونستیم هیچ مطلبی برات بداریم . تا امروز که دیگه طلسم شکسته شد و الان داریم برای شاهزاده شیرینمون مینویسیم و قول میدیم دیگه مشغله های زندگی باعث این همه تنبلی نشه. دوست داریم یه عالمه هر چی بگیم بارم کمه
28 آذر 1393

توبی نظیری

عمرم - نفسم - همه کسم- شیرینی زندگی - عشقم - بهترین بهانه زندگی ما  تو بی نظیری با افتخار  میگم تو بی نظیری بخاطر شیطنت هات میگم تو بی نظیری بخاطر معصومیتت میگم تو بی نظیری بخاطر کمک هات میگم تو بی نظیری چون اطرافیان بخاطر تو از علایقشون میگذرن میگم تو بی نظیری بخاطر هنرهات میگم تو بی نظیری بخاطر دقتت میگم تو بی نظیری بخاطر شیرینکاریات میگم تو بی نظیری بخاطر اینکه سر مشق آرامش مایی میگم تو بی نظیری بخاطر اینکه هستی و از اینکه کنار ما هستی ازت ممنونیم     ...
16 ارديبهشت 1393

نمازت قبول باشه شاهزاده کوچولوی ما

خیلی وقته که عشقم علاقه ی زیادی به نماز خوندن نشون میدی و این ماجرا از اونجایی شروع شد که میرفتی جلوی حاجی بابا اینقدر میشستی موقع نماز خوندن و اینقدر ادای خندیدن با صدای بلند در میآوردی تا بهت توجه بشه و مدت کوتاهی بیشتر نشد که به اهمیت نماز پی بردی و حالا شاهزاده ی ما نماز خون شد . من مطمئنم که خدای مهربون  به صدای دل شما کوچولوها خیلی زیاد توجه میکنه حتی اگه نتونید کلمات نماز رو ادا کنید - عزیزم شفای همه ی مریضا سر نماز یادت نره. نمازت قبول باشه شاهزاده کوچولوی ما.     ...
16 ارديبهشت 1393

عید شما مبارک

  سال نو مبارک   عزیزم بخاطر حضورت ازت ممنونیم . این دومین سال تحویلیه که تو پیش مایی و مزه ی واقعی شیرینیه عید رو بهمون چشوندی . امسال موقع سال تحویل چون حاجی بابا اینا رفته بودن خونه ی خاله جون ما هم رفتیم که همه کنار هم باشیم و واقعآ خوش گذشت .این عکس سفر ه ی هفت سینیه که خاله جون زحمتش رو کشید و کادو های اون ور برای شما و آجی عسله . کادو های ما بزرگترها رو سفره نبود بعدآ گرفتیم.   شما از کنار در اینور نمیومدی چون لباس بیرون داشتی میخواستی بری اینم فرغون سواری البته به لطف باباجونی که کلی کیف کردی عاشق ضبط ماشین وباز هم شکار حاجی بابا  - اگه جلوت رو نمیگرفتیم غورتش میدا...
22 فروردين 1393

خونه تکونی

و اما خونه تکونی عید که خیلی برای نفس مامان جذاب و برای مامانی و بابایی و هزار البته دوتا مادرجونا خسته کننده . و همینجا دوباره از مادرجونا بازم تشکر میکنیم که اینقدر به ما لطف کردن و کمکمون کردن و اگرنه حالا حالاها این کار ادامه داشت و اما سورپرایز بابایی که وسط خونه تکونی آخر شب مارو خوشحال کرد و برامون بستنی خوشمزه گرفت و البته از همه بیشتر نفسی خوشحال شد که عاشق بستنیه اینم عکس خوشکل عشقم در حال خوردن نون بستنی و چندتا عکس از زحمات گل پسری که اینقدر به مامانی تو خونه تکونی کمک کرد قربونت برم که فرشارو دادیم قالیشویی و  شاهزادمون مجبور شده رو زمین بشینه   و حالا ...
22 فروردين 1393

ایلیا و مانی

تو عید تصمیم گرفتیم با خانواده ی مانی جون بریم گردش که خیلی هم خوش گذشت . اینم عکسای همون روزه اول رفتیم کاسپین عاشق هول دادن هر چیزی مانی جونم سواریش خوب بود و بعد مرداب تو انزلی و قایق سواری که کلی کیف داد اینجا خونه ی مادرجون مانیه که لباساتون ست همن با هم تو کاسپین سفارش دادیم واقعآ که به جفتتون میاد اینم سیزده بدر با حضور کل فامیل که عالی بود ...
22 فروردين 1393

چاشنیهای روزانه

اول از همه از یه افتخار بزرگ بگم اون هم اینکه نفس مامان با اینکه هنوز یک سال و نیمش هم نشده تو ماشین تو کریر عقب میشینه البته نفس ما از همون اول وقتی با مامانی بیرون میرفت عقب می نشست ولی الان دیگه به طور مداوم شده و این از استقلال شخصی شاهزاده حاصل میشه من مطمئنم فرد بزرگی برای خودت میشی عشقم. و اینم یکی دیگه از دوستای شاهزاده ی ما مبینا خانم و اینم حرکت جدیدت که شلوارت رو با دستای کوچولوت میگیری و پاهات رو میبری هوا خیلی ناز میشی عشقم تا حالا چند بار هم از عقب افتادی ...
22 فروردين 1393